چرا نباید لوگو، توضیح دهنده خدمات باشد؟

پافشاری روی معنی و پیام یک لوگو

 

به تجربه افراد وقتی با یک لوگو یا نشان تجاری جدید مواجه می شوند اولین سوالی که می پرسند معنی آن است. این که چه چیزی را نشان می دهد یا این فرم ها استعاره از چه هستند و … .

شاید به خاطر همین سوال است که سفارش دهنده ها همیشه تاکید دارند لوگو نشان دهنده کسب و کار آن ها باشد. ایده آل شان این است که هرکسی با مشاهده لوگو آنها متوجه شود این لوگو مربوط به چه کسب و کاری است، آن کسب و کار چه سرویسی ارائه می دهد، برتری سرویس آن ها نسبت به رقبای احتمالی چیست و نهایتا بیننده قانع شود که از کسب و کارشان استفاده کند. منتها بازاریابی و ارتباط بصری به این سادگی نیست و چنین حجم اطلاعاتی به وسیله یک فرم ساده یا یک اسم چند کلمه ای قابل انتقال نیست.

تلاش و پافشاری بر رسیدن یه این ناممکن فقط باعث می شود که پارازیت در انتقال پیام شما بیشتر شود. لوگوی شما فرم شلوغ تری پیدا می کند که باعث می شود به یادسپاری آن سخت تر شود.

حال چه باید کرد؟ پاسخ شخصی من به این سوال این است که دیگر دوره ای که لوگو ها نشان دهنده یا توضیح دهنده سرویس ارائه شده هستند به پایان رسیده.

دوستی چند ماهی در یک شهر خیلی خیلی کوچک در شهرکرد دانشجو بود.فارسان در آن زمان از هر کسب و کاری که مورد نیاز بود تنها یک واحد صنفی داشت. در چنین شهری هیچ کاسبی نیازی به نامگذاری واحد صنفی خود احساس نمی کرد. اگر کسی نامی برای دکان خود می گذاشت هم ساکنین شهر ضرورتی برای استفاده یا به خاطر سپاری آن نام در خود احساس نمی کردند. نام اصناف خیلی ساده بود. آژانس، رستوران، بقالی و ….

ولی جامعه ای که کسب و کار شما در آن می خواهد متولد شود به سادگی فارسان نیست. مشتریان شما به جز شما به چندین و چند کسب و کار مشابه شما دسترسی دارند. دیگر یک نام ساده مثل رستوران برای شما تمایز ایجاد نمی کند. لوگوی قاشق و چنگال هم، نشان دهنده بشقاب غذا، کلاه و سر آشپز سیبیلو و … همه و همه استفاده شدند چندین و چند بار. مساله اصلی اینست که دیگر صرف رستوران بودن نمی توان متمایز بود. برای تمایز و به چشم آمدن نیاز به تلاش های بازاریابی و برندینگی بیشتر از داشتن یک لوگوی زیبا و نمایش آن تا جای ممکن دارید.

باید بپذیریم راه نمایش کسب و کار از طریق لوگو دیگر پرشده و انتخاب این راه فقط باعث گیر افتاده پیام شده در یک ترافیک سنگین خواهد شد. برای انتقال پیام نیاز به آزمودن راه های جدید و متفاوت وجود دارد. راه هایی که رقیب های شما در آن نیستند.

نشان های تجاری موفق دنیا را به یاد آورید. می گویم به یادآورید چون به نظرم معیار موفقیتشان همین در ذهن ماندن است. به پیامی که منتقل می کنند فکر کنید. چند تای آن ها به صورت عریان نشان دهنده سرویس و محصولی که ارائه می دهند هستند؟ این لوگو ها چه پیام هایی به جز توضیح این که ما چه می کنیم ارائه می دهند؟

بیاید چندتا از به یادماندنی ترین و قابل تشخیص ترین لوگوهای دنیا را از نظر پیامی که انتقال می دهند بررسی کنیم.

 

 

 

۱- سیب گاز زده اپل

لوگویی که داستان های متفاوتی در مورد معنای پشت آن وجود دارد. از گناه نخستین آدم و حوا که نشان اختیار است تا سیب نیوتون تا سیب سمی آلن تورینگ پدر علوم کامپیوتر! داستانی که راب جانوف، طراح لوگو آن را رد کرده است.به گفته جانوف قسمت گاز زده برای این اضافه شده که با گیلاس اشتباه گرفته نشود! اما چه کسی می تواند بگوید این لوگوی بی ربط به کامپیوتر و تکنولوژی و … لوگوی بدی است یا اپل به دلیل آن نتوانسته موفق شود؟ جالب است بدانید که این لوگو تنها پیشنهادی بوده که از طرف جانوف به موسسان اپل ارائه شده و به دلیل نبود باجت امکان درخواست پیشنهادی دیگر وجود نداشته ولی گویا این لوگو در حدی مطابق با خواست کارفرما بوده که تا امروز نیازی به تغییر این لوگو احساس نشده.

 

۲- دروازه های طلایی مک دونالد

لوگویی که دیگر صرفا نشان دهنده همبرگر و فست فود نیست. لوگویی که نماد کاپیتالیسم و فرهنگ آمریکایی محسوب می شود. به نظر شما ریشه ی این نشان چیست؟ این فرم در طراحی نمای اولین شعبه ای که فرانچایز مک دونالد با آن شروع شد از پیش طراحی شده بود. طراح همین فرم که شبیه حرف M بود را به عنوان لوگوی این برند پیشنهاد داد و با گذشت سال ها این لوگو همچنان مورد استفاد قرار می گیرد.

 

۳- گوگل

شاید به نظر لوگوی گوگل یک لوگوی خیلی Word mark ساده باشد که برای جذاب شدن آن هر کارکتر به یک رنگ طراحی شده. و در عمل پیامی که به مخاطب منتقل شده هم معیار سنجش است و به نظر من هم لوگوی گوگل یک لوگوی فوق العاده ساده است. حتی با در نظر گرفتن این نکته ریز که حرف L برای نشان دادن فردیت و ساختار شکنی که گوگل به عنوان ماموریت خود درنظر گرفته است به رنگ سبز در آمده.رنگی که بر خلاف رنگ کارکترهای دیگر جز سه رنگ اصلی چرخه رنگ نیست. به نظر شما مخاطب این نکته ظریف چه کسی است؟ مشتریان گوگل یا فاندرها و تیم گوگل؟ به نظر من گروه دوم. چون اگر این پیام مخاطب عام داشت تیم برند گوگل باید سعی و تاکید خیلی بیشتری برای اعلام آن می کردند. ولی به نظرم این L سبز یک یادآور داخلی است به همه افرادی که در گوگل کار می کنند تا هیچ وقت این باور را فراموش نکنند:

break the rules if need be, as long as the reasons for it are genuine and organic

 

۴- آمازون

فرض کنید کسب و کاری آنلاین و تکنولوژی محور هستید که همه چیز می فروشید. بزرگترین فروشگاه خرده فروشی دنیا هستید. بزرگترین سرویس ابری دنیا را ارائه می دهید. پلتفرم ویدئویی خود را دارید که سریال ها و فیلم های سینمایی تولید می کنید. کسب و کار خود را به عنوان فروشگاه کتاب شروع کرده اید و در زمانی که بزرگترین کتاب فروشی دنیا بوده اید نام رود آمازون را به عنوان بزرگترین جریان دانش برای خود انتخاب کرده اید. با این بریف چه لوگویی طراحی می کنید؟ آیا می شود از بین این مفاهیم یکی را انتخاب کرد؟ راه حل آمازون انتخاب یک راه جدید بود. خلاصه کردن تمامی تعاریف کسب و کارشان در یک عبارت ساده. از A تا Z! اشاره به شامل و کامل بودن کسب و کارشان. رسیدن به چنین مفهومی کار طراح نیست بلکه پروسه ای است که توسط تیم برند و فاندرها و شاید با حضور تیم طراحی انجام می شود.

 

۵- نایکی

از میان لوگوهایی که داستان شکل گیریشان را می دانم جذاب ترین پروسه طراحی مربوط به نایکی بوده است. فیل نایت موسس نایکی به طراح گفته لوگویی می خواهم که نشان دهنده حرکت و نتیجه گرایی باشد. چنین شناختی از یک کسب و کار تنها از موسسی برمی آید که شرکتش همانند فرزندش باشد. با وجود چنین بریف دقیق و خلاصه ای نیازی به استخدام یک آژانس برند نبوده. نهایتا با پرداخت ۳۵ دلار که در زمان خودش (۱۹۷۱) هم پول ناچیزی بوده کرولین دیودسون لوگو نایکی را با الهام از بال الهه نایکی که در اساطیر یونان الهه پیروزی بوده طراحی می کند. فیل نایت در برخورد اول با لوگو می گوید که آن را دوست ندارم ولی به آن عادت می کنم! به نظر من این جمله از کسی برمی آید که هدف و شناختش از کسب و کارش را مقدم بر سلیقه و احساسش می داند. این لوگو که امروزه به Swoosh معروف است یکی از محبوب ترین و ارزشمند ترین لوگوهای دنیا محسوب می شود. بعدها طی یک مراسم شام یک انگشتر الماس با فرم Swoosh و درصدی از سهام شرکت به دیویدسون هدیه شد.

 

۶- فدکس

در نبود تعاریف پیچیده و ناشفاف و صفات و کلماتی که پیدا کردن معادل تصویری که همگان بر سر آن ها توافق داشته باشند، تیم طراحی فرصت پیدا می کند به ظرایف فرمی جذاب تری بپردازد. به طور مثال تیم طراحی لوگوی فدکس با ظرافت یک فلش را در فاصله بین E و x پیدا کرده اند و تمامی مفاهیم مورد نظر سرویس را در این فلش خلاصه کرده اند. فلشی که هوشمندی تیم طراحی آن را از یک فلش معمولی متمایز کرده و باعث شده این لوگو برنده ۴۰ جایزه طراحی گردد.

 

۷- نشنال جئوگرافی

فرض کنید در جلسه ارائه لوگویتان نشسته ای و یک فریم زرد عمودی به شما پرزنت می شود. من هم به عنوان طراح گرافیک جرات پیشنهاد چنین فرم ساده ای را رد خودم نمی بینم. ولی چرا که نه؟ چرا باید خود را از صاحب شدن چنین فرم ساده و دست نخورده ای محروم کنیم و در عوض به سراغ فرم هایی برویم که به طور مثال نشان دهد ما در چه حوزه ای کار می کنیم، ارزش ما چیست، مخاطب ما کیست و …. . به نظر شما اگر به جای این لوگو یک لوگوی طراحی شده با فرم های مربوط به عناصر طبیعی و عکاسی و مجله و … طراحی می شد لوگوی موفق تری بود یا این لوگو. دیگر اشاره ای به امکانات و قابلیت های شگفت انگیزی که چنین فرم ساده ای در توسعه طراحی هویت بصری برند به شما می دهد نمی کنم.

 

۸- مستر کارت

لوگوی بانک هایی که در ایران داریم را به یاد بیاورید. پیام آنها را مقایسه کنید با این پیام:

ما همواره در میان دو جهان هستیم. جهان لحظاتی که می توان و نمی توان با پول آن ها را خرید! ترجمه تصویری این عبارت در لوگوی این شرکت دو دایره قرمز و زرد است که یک فصل مشترک نارنجی دارند! حاصل ساعت ها تفکر ذهن های متمرکز بر آنچه انجام می دهند لوگویی ساده است که در ذهن می ماند، زیبا و متفاوت است و با رفت و آمد ترند ها و نسل ها کهنه نمی شود.

این لیست را می شود همین طور ادامه داد و از هر لوگوی موفقی درس و تجربه جدیدی پیدا کرد که این کار را می سپارم به شما خواننده عزیز. اگر کسب و کاری دارید که می خواهید برای آن لوگو طراحی کنید قبل از این که به طراح لوگو مراجعه کنید سعی کنید کسب و کار خود را بهتر بشناسید. سعی کنید ببینید چرا شما خاص هستید. سعی کنید با تعریف های یک جمله ای برند خود را توصیف کنید و آن را برای دیگران بخوانید و ببینید کدام بیشتر آنها را تحت تاثیر قرار می دهد. برای این کار می توانید از مشاورین برند و ارتباطات کمک بگیرید ولی در نظر داشته باشید که مشاوران به شما مشاوره می دهند و تصمیم ها را باید شما بگیرید. تصمیم هایی که به عنوان یک صاحب کسب وکار فقط از عهده شما برمی آید و درست و غلط بودنشان را فقط و فقط شما تعیین می کنید. پس از همین ابتدا به گرفتن تصمیم های شجاعانه عادت کنید.

 

 

منبع این مطلب : برای نمایش وبسایت منبع روی این لینک کلیک کنید